این عشق آتشین ز دلم پا نمیشود
مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود
بالای تخت یوسف کنعان نوشته است
هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود
آخر محرم
دارد تمام می شود آقا عزای تو
کم گریه کرده ایم محرم برای تو
دارد چه زود سفره تو جمع می شود
تازه نشسته ایم بخوریم از غذای تو
هر روز روز تو همه جا محضر شما
یعنی که هست هر چه زمین کربلای تو
میل دوبارگی بهشت آدمی نداشت
وقتی شنید گوشه ای از روضه های تو
کی دست خالی از در این خانه رفته است
دست پر است تا به قیامت گدای تو
تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس
گریه کند برای تو صاحب عزای تو
گریه کن تو حضرت زهراست والسلام
جانم فدای فاطمه و جانم فدای تو
تازه به شام می رسد از راه قافله
تازه رسیده نوبت تشت طلای تو
هشتم ذى الحجه سال شصتم هجرى قمرى حركت امام از مکه به عراق
امام حسين (ع) پس ازدريافت نامة مسلم بن عقيل واحساس خطرازدژخيمان يزيد، احرام حج خود را به عمره تبديل كرد وپس ازانجام مراسم عمره ازاحرام بيرون آمد ودرروزسه شنبه روزترويه (هشتم ذي الحجه سال ۶۰ ه . ق) پس ازشصت وپنج روزاقامت درمكه به اتفاق حدودهشتادوشش نفرمرد ازشيعيان و دوستان وخانواده خود ازمكه بيرون آمده وبه سوي عراق حركت كرد.
دركوفه همين كه خبردستگيري وزنداني شدن هاني درشهرمنتشر شد، مسلم دانستكه ديگردرنگ جايز نيست وبايد ازنهان گاه بيرون آيدوجنگ راآغازكند. پس جارچيان خود را فرستاد تا مردم راآگاه سازند. نوشتهاند ازهيجده هزارتن كه با اوبيعت كرده بودندچهارهزارتن درخانه هاني وخانههاي اطراف گردآمده بودند. مسلم آنان را به دستههايي تقسيم كرد وهردستهاي را به يكي ازبزرگان شيعه سپرد. دستهاي ازاين جمعيتبه قصرابن زياد روانه شدند، ولي ابن زياد موفق شدآن مردم بي تدبيررابا ايجاداختلاف واستفاده از حربه تهديد متفرق سازد. نتيجه اين شد كه درشامگاه آن روزجزسي تن با اونماندند. چون نمازمغرب را خواند. يك تن ازياران خود راهمراه نداشت.
مسلم چون نمازشام را خواند و خود را تنها ديد دركوچههاي كوفه سرگردان شد، درحالي كه گروه زيادي درجستجوي وي بودند، تا سرانجام زني به نام «طوعه» كه ازشيعيانعلى (ع) بود اورا درون خانه بردوپناه داد. اما شب هنگام پسروي ازوجود مسلم درخانهمطلع شد وبه ماموران عبيدالله خبرداد. همين كه ابن زياد پناهگاه مسلم رادانست،«محمد اشعث» راباشصت ياهفتاد تن براي دستگيري وي فرستاد.مسلم پس ازدرگيري با ماموران ابن زياد ونشان دادن رشادتها وشجاعتهاي بسيار مجروح ودستگيرشد
نهم ذى الحجه سال شصتم هجرى قمرى شهادت مسلم (ع)
مسلم بن عقيل كيست؟
درميان جوانان برومند «بنى هاشم» مسلم، فرزند عقيل يكى ازچهره هاى تابناك و شخصيت هاى بارز، به شمارمى رفت. «عقيل» برادرحضرت على(ع) ودومين فرزند ابوطالب بود.
سفير انقلاب كربلا
مىدانيم كه «مسلمبن عقيل» پيشاهنگ نهضت كربلا و سفير امام حسين به سوى مردم كوفه بود.
امام حسين(ع) طى نامه وپيامى جداگانه كه خطاب به مردم كوفه نوشت، تكليف مردم و ماموريت مسلم را روشن ساخت. متن نامه امام
«بسم الله الرحمن الرحيم
ازحسين بن على، به جماعت مؤمنان ومسلمانان;
اما بعد، سعيد وهانى، با نامه هايتان نزد من آمدند. آنان آخرين كسانى بودند ازفرستادگان تان كه نزد من آمدند. من تمام مقصودوهدفى را كه ذكركرده بوديد فهميدم. بيشترسخن شما اين بود كه:ما را امام وپيشوايى نيست، پس بشتاب! شايد خداما رابه واسطه توبرهدايت،هماهنگ ومجتمع كند. اينك، من برادرم،عموزادهام وشخص مورد اعتمادم از خانواده خويش «مسلم بن عقيل» را به سوى شما فرستادم واورا مامور كردم كه ازحال شما وازكارونظرتان به من گزارش بفرستد.اگربه من چنين گزارش دهد كه راى بزرگان وصاحبان فضل وخرد شما،همانند چيزى است كه قاصدان شما گفتند ودرنامه هاى شما نوشته شده است به خواست خدا بزودى به سويتان خواهم آمد.
مسلم با گرفتن دو راهنما ازمكه به سوى كوفه حركت كرد. روزهاى متوالى راه طى كرد. آن دو راهنما در راه، ازتشنگى جان سپردند. مسلم، همراه با «قيسبن مسهرصيداوى» و «عمارة بن عبدالله ارحبى» با تحمل مشقت هاى توان فرساى راه، پس ازبيست روز،خود رابه كوفه رساندو مسافت سى روزه رابا همه سختيها دربيست روزپشت سرگذاشت.
اينك، مسلم، با شهرى رو به روست، حادثه خيزوپرماجرا وبا گرايشهاى مختلف; شهرى با افكار گوناگون كه اگرچه بظاهر آرام است،اما آرامش قبل ازطوفان رامى گذراند.
مسلم، واردكوفه شدوبه خانه مختارثقفى، كه ازشيعيان خالص حضرت على(ع) وعلاقه مندان به اهلبيت بود، رفت.
مسلم، دركوفه
فلق با تيغ آذر،خيمه شب را زهم بدريدو.شب، دامان خودبرچيدخبردرگوشهاى كوفيان پيچيدكه مسلم افسرجانبازوپيشاهنگ اين نهضت پيام انقلاب عدل رابا خويش آورده است. ومشتاقان،بسان موج خشم آلوداما طالب ومشتاق به سوى خانه مسلم، روان گشتند. درون چشمهاشان اشگهاى شوق وجانها، تشنه آزادى ودلها پرازشادى هزاران دست گرم شيعيان دردست مسلم بودوبيعت تاغروب، آن روزبرپا بود. طرفداران حق، چون حلقه، پيرامون اين رهبرشعوروشور، اندرسينه ودرسروگاهى ديدگان ازاشگ شوق ياوران، تربود.
شيعيان، دسته دسته به خانه مختارمى آمدند وبا مسلم ديداروبيعت مى كردند ومسلم هم نامه امام حسين(ع) راخطاب به مؤمنان ومسلمانان كوفه براى هرجماعتى ازآنان مى خواند.
دريكى ازهمين ديدارها «عابس بن شبيب شاكرى» برخاست وپس ازستايش خداوند، خطاب به مسلم گفت:
«من ازمردم چيزى نمى گويم ونمى دانم كه دردلها چه دارند وتورابه آنها مغرورنمى كنم. من ازخود وآمادگى خودم به توخبرمى دهم. به خدا سوگند! اگربخوانيد، شما رااجابت مى كنم ودرركابتان با دشمنانتان مى ستيزم ودرراه شمابا شمشيرم كارزارمى كنم تابا شهادت، خداراملاقات كنم; وازاينكار،فقط پاداش الهى رامى طلبم.»
پس ازاودليرمردى ديگر، كهنسال وجوان دل برخاست، به نام «حبيب بن مظاهر» وگفت: (خطاب به عابس)
«رحمت خدابرتوباد! آنچه را دردل داشتى باسخنى كوتاه وگويا بيان كردى. به خداى يكتا سوگند، عقيده وموضع من نيزهمچون تواست.»وكسان ديگرهم برخاسته واعلام وفادارى وآمادگى براى فداكارى كردند.
«ازآن پس، دست بود ودست كه پيمان با سخنگوى «حسين بن على» مى بست.»
روزبه روزبرتعدادهواداران امام حسين(ع) كه با نماينده اش مسلم،بيعت مى كردند افزوده مى شد تا اينكه پس ازچند روز، به هزاران نفرمى رسيد.
با وجود اين همه بيعت گران جان بركف وانقلابي هاى آماده براى هرگونه فداكارى درراه حمايت حسين(ع) وبر انداختن حكومت يزيد، مسلم بن عقيل، طى نامه اى اوضاع را به امام گزارش داد وبا بيان شرايط وزمينه مساعد براى نهضت ازامام خواست كه به سوى كوفه بشتابد. درنامه اى كه به امام نوشت،چنين بيان كرد:
«نامه هاى فرستاده شده، راست بوده وسخن فرستادگان هم درست است. مردم كوفه آماده جهاد وجانبازى درراه خدايند. هم اكنون هيجده هزارنفر،با من بيعت كرده اند وآماده فداكارى درركاب توهستند.هرچه زودتربه سوى كوفه حركت كن!»اين نامه را كه مسلم،بيست وهفت روزپيش ازشهادتش به امام حسين(ع) نوشت، توسط «عابس بن شبيب شاكرى» براى آن حضرت فرستاد. همراه او،نامه هاى ديگرى هم كوفيان به امام نوشتند وبا گزارش اينكه صدهزارشمشيربراى يارى توآماده است،ازآن حضرت خواستند كه درآمدن به كوفه شتاب كند.
اى خفته همچو گنج، به ويرانه بقيع پر مى زند كبوتر دل، در هواى تو
در را به روى امت اسلام بسته اند آن گمرهان كه بى خبرند از صفاى تو
این وبلاگ در نظر دارد که برای بهبودی اطلاع رسانی وتبدیل شدن به منبع تصاویر و کلیپ های تعزیه خوانی در شهرستان به تعدادی افراد نویسنده احتیاج دارد تا بتونیم این هنر ماندگار در شهرستان را بیشتر رواج بدهیم ودرضمن از تمامی همکاران وهمشهریان گرامی درخواست میکنم اگه مطلب، فیلم، عکس و... در مورد تعزیه وتعزیه خوانی دارند لطفا به دستمون برسونند یا لینک آن را تو نظرات قرار بدن تا با نام خودشون در«وبلاگ تعزیه بادرود »قرار بدیم .
با تشکراز همکاریتون
ایمیل:ASHTARIHDI@GMAIL.COM
شماره تماس:09137432378
.: Weblog Themes By Pichak :.